سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معلم یار_majid karimi
 
قالب وبلاگ

 

مقدمه

 

گاه دیده میشود که دانش آموزی از عهده انجام کاری برمیآید اما آن کار را به دفعات لازم انجام نمیدهد. مثلا سلام کردن را یاد گرفته است اما به ندرت به افراد بزرگتر از خود سلام میکند یا میتواند تکالیفش را انجام دهد اما در این کار سستی نشان میدهد. در این گونه موارد با استفاده از روشهای افزایش رفتار میتوان رفتار دلخواه را در او افزایش داد.

 

روش تقویت مثبت برای افزایش رفتارهای مطلوب

 

روش تقویت مثبت تقریبا همان روش متداول پاداش است که همه معلمان با آن آشنا هستند و غالبا آن را مورد استفاده قرار میدهند. با این حال بین پاداش و تقویت مثبت اندک تفاوتی وجود دارد که روان شناسان را بر آن داشته است تا به جای پاداش از اصطلاح دقیقتر تقویت مثبت استفاده کنند. در پاداش دادن افراد هدف ما بطور عمده قدردانی و سپاسگذاری از اعمال گذشته آنهاست و گرچه پاداش یک رفتار معمولا به تکرار آن میانجامد هدف ما از پاداش دادن رفتار ضرورتا تکرار آن رفتار در آینده نیست.

 

اما در تقویت مثبت هدف الزاما تکرار رفتار است یعنی اگر پس از تقویت یک رفتار احتمال وقوع آن رفتار در شرایط همسان آتی افزایش نیابد گفته میشود که تقویت صورت نگرفته است. تقویت مثبت بهترین و موثرترین روش افزایش رفتار است . فرایندی که در آن ارائه تقویت کننده مثبت بعد از رفتار منجر به نیرومند شدن آن رفتار میشود. وقتی معلم تصمیم میگیرد هر وقت دانش آموزان موقع ورود به کلاس به او سلام کنند با لبخند زدن به هنگام جواب دادن به سلام آنها رفتار سلام کردن آنها را تقویت کند در واقع از تقویت مثبت استفاده میکند.

 

اصول تقویت مثبت

 

اصل اول

 

از تقویت کننده مناسب استفاده کنید. تقویت کنندههای مختلف بر افراد مختلف تاثیرات متفاوتی دارند. همچنین تاثیر یک تقویت کننده واحد بر یک فرد معین در شرایط مختلف متفاوت است. بنابراین لازم است در استفاده از تقویت کنندهها در شرایط گوناگون و با افراد مختلف این نکته به خوبی مورد توجه قرار گیرد. www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

اصل دوم

فوریت تقویت یک عامل مهم است. تقویت فوری اثر بخشی بیشتری از تقویت همراه با تاخیر دارد و گاه تقویتی که با تاخیر انجام شده هیچ فایدهای ندارد. معلم باید بلافاصله پس از انجام رفتار مطلب از سوی دانش آموزان آن رفتار را تقویت کند و فاصله بین تقویت و رفتار را به حداقل برساند.

 

اصل سوم

 

مقدار تقویت را توصیه میکند. دانش آموزان اگر ببینند معلمی همیشه و در هر مورد با دلیل و بیدلیل همه را مورد تشویق و تمجید قرار میدهد رفتار تقویت کننده او نسبت به دانش آموزان اثر تقویتیاش را از دست میدهد بنابراین لازم است مقدار و میزان مناسب تقویت رعایت گردد.

اصل چهارم

 

توصیه میکند که از موقعیتها و تقویت کنندههای تازهتر استفاده شود. افراد موقعیتهای جدید یادگیری و انجام فعالیتهای تازه را به موقعیتها و فعالیتهای تکراری ترجیح میدهند. بنابراین معلمان باید بکوشند تا در آموزش و افزایش رفتارهای مطلوب روشها و فنون گوناگون را بکار برند تا دانش آموزان مرتبا خود را در شرایط تقویتی حس کنند. همچنین بهتر است معلمان سعی کنند تا از روشهای تقویتی متنوع استفاده کنند و برای مدتی طولانی از یک تقویت کننده بطور تکراری استفاده نمایند.

روش تقویت منفی برای افزایش رفتارهای مطلوب

تقویت منفی نیز سبب افزایش رفتار میشود. تفاوت این روش با تقویت مثبت در آن است که در تقویت مثبت ارائه یک تقویت کننده مثبت مثل یک جایزه ، یک آفرین و ... رفتار مطلوب را نیرومند میسازد. در حالی که در تقویت منفی حذف یک عامل منفی یا فرار از آن منجر به نیرومندی رفتار میشود. نام دیگر تقویت کننده منفی محرک آزارنده است زیرا حضور آن در موقعیت موجب آزار فرد میشود و لذا حذف آن از موقعیت یا به تعویق افتادن آن سبب تقویت رفتاری از فرد میشود که به حذف یا به تعویق افتادن آن منجر شده است.

 

تقویت منفی مانند تقویت مثبت از پدیدههای معمولی زندگی روزانه است. کودکی که تازه راه رفتن را آموخته است اگر هنگام راه رفتن قدم اشتباهی بردارد زمین خواهد خورد و بخصوص از بدنش درد خواهد گرفت و بعد برای احتراز از زمین خوردن خواهد کوشید تا از انجام حرکت غلط جلوگیری به عمل آورد. در کلاس درس معلم ممکن است با تهدید کردن دانش آموز به گرفتن نمره کم و مردود شدن در امتحان آنها را به درس خواندن وا دارد و رفتار درس خواندن را در آنها تقویت کند.

 

www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 93/3/18 ] [ 6:9 عصر ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]

 

آیا میتوان خلاقیت را آموزش داد؟

 

خلاقیت موضوع جالب و بحث انگیزی هست که تاثیر آن در موفقیت و پیشرفت افراد ثابت شده است. اما اینکه آیا میتوان به آموزش خلاقیت پرداخت و آنرا به افراد آموزش داد تا بوسیله آن برنامههای دیگر آموزشی خود را پیش ببرند اکثر صاحبنظران امکان چنین آموزشی را تائید کردهاند. اکثر روانشناسان آموزشی چه در مکتب شناختی و چه در مکاتب رفتاری معتقدند که خلاقیت و آفرینندگی قابل آموزش هستند. در زیر مراحل آموزش خلاقیت آمده است.

 

طبقه بندی مسائل

 

مسائلی را که به یادگیرندگان میدهید طبقه بندی کنید. مسائل و موضوعات را بطور کلی میتوان به دو دسته مسائلی که شناخته شده هستند ولی راه حل آنها معلوم نیست و مسائلی که در آن هم مساله و هم روش حل مساله برای دانش آموز و کل بشریت ناشناخته است، تصمیم بندی کرد. گفته میشود ابتدا مسائل را به دانش آموز داده شود که از دسته اول هستند یعنی مساله شناخته شده است ولی روش حل مساله برای دانش آموز ناشناخته است. بتدریج میتوان دانش آموز را در موقعیتهایی قرار داد که در آن هم مساله و هم روش حل مساله ناشناخته هستند. هر چه موقعیت برای یادگیرنده ناشناخته تر باشد میزان خلاقیت او بیشتر خواهد شد.

 

آموزش مهارتهای حل مساله

 

به یادگیرندگان مهارتهای حل مساله را آموزش دهید و آنها را به استفاده از این مهارتها ترغیب نمایید. پژوهشهای انجام شده اثر بخشی تعدادی از فنون و مهارتهای حل مساله را در یادگیری تفکر آفریننده نشان دادهاند. معروفترین آنها روش بارش مغزی است. در این روش معلم مسالهای را به دانش آموزان کلاس میدهد و از آنها میخواهد تا هر چه راه حل به ذهنشان میرسد برای مساله بگویند. پیش از ارائه تمام راه حلها بوسیله همه دانش آموزان کلاس ، هیچگونه اظهار نظری درباره آنها از سوی معلم یا سایر دانشآموزان ابراز نمیشود این روش شبیه روش تداومی آزاد مورد استفاده روانکاوان است.

 

علاوه بر روش بارش مغزی ، آموزش مهارتهای پژوهشی نیز یادگیرنده را در یادگیری خلاقیت کمک میکند. آموزشهای روش صحیح وضع کردن فرضیه و آزمودن آن تواناییهای تفکر خلاق را در یادگیرندگان افزایش میدهد. همچنین مطالعه خلاقانه را میتوان به یادگیرنده آموزش داد. به عبارتی میتوان به دانشآموز یاد داد تا مطالب را به صورت خلاقانه مطالعه کنند. مثلا میتوان به دانشآموزان گفت: وقتی به خواندن مطالب یک کتاب میپردازید به موارد استفاده مختلف اطلاعاتی که در آن کتاب به آنها برمیخورید بیندیشید.

www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

خیلی اهمیت دارد که به راههایی که میتوانید اطلاعات خوانده شده را در زندگی شخصی و حرفه ای خود بکار ببرید فکر کند. تنها به این سوال اکتفا نکنید که مولف چه میگوید از خود بپرسید که چگونه میتوانم آنچه را که نویسنده نوشته است مورد استفاده قرار دهم. تنها به یک مورد استفاده اکتفا نکنید. تا آنجا که میتوانید موارد استفادههای بیشتری را بیابید و بعضی از آنها را برای معارف آینده خود یادداشت کنید. ممکن است مدتی وقت لازم باشد تا این نوع مطالعه کردن را بیاموزید. با این حال مایوس نشوید بعد از دو سه روز خواهید دید که میتوانید این روش مطالعه را به راحتی بکار ببرید.

 

اهمیت دادن به دستاوردهای خلاقانه یادگیرنده

 

دستاوردهای خلاقانه یادگیرنده را مورد تشویق قرار دهید. تشویق و تقویت رفتارهای خلاقانه مانند تشویق هر نوع رفتار دیگر باعث نیرومندی و افزایش آن میشود. برای این منظور نسبت به سوالات غیر متعارف یادگیرنده با احترام برخورد کنید و به آنها توجه کنید و از سرکوب کردن چنین سوالاتی خودداری کنید. نسبت به اندیشهها و راه حلهای نامعقول او نیز توجه داشته باشید و با احترام برخورد کنید به کودکان نشان دهید که اندیشههای آنها با ارزش است. فرصتهایی به یادگیرندگان بدهید تا در آن به یادگیریهای مورد علاقه خود بپردازند و یادگیریهای خود انگیخته آنان را مورد تشویق قرار دهید. به آنها فرصت دهید تا بدون ترس از عواقب ارزشیابی شما از کارشان به یادگیری ، تفکر و اکتشاف بپردازند.

بگذارید کودکان تجربه کنند!

 

تجارب کودکان را به موارد بخصوصی محدود نکنید. علاوه بر شرائط معمول و موقعیتهای متداول آموزش رسمی برای دانش آموزان فرصتهای تازه و متنوعی را نیز فراهم آورید. برای مثال در درس علوم از دانشآموزان بپرسید، اگر نیروی جاذبه وجود نداشت چه اتفاقی برای انسان میافتاد؟ بیشتر سوالهایی را مطرح کنید که با چگونه و به چه طریق شروع میشوند. از دانش آموزان بخواهید تا به طرح فرضیه بپردازند ، به استباط دست بزنند و اطلاعات خود را برای تبیین پدیدههای تازه به کار برند. سوالهایی را مطرح کنید که تعداد زیادی جواب داشته باشند.

 

کشف استعدادهای ویژه هر دانش آموز

 

نسبت به اختلافات فردی یادگیرندگان با احترام برخورد کنید و در پرورش استعدادهای ویژه آنان بکوشید. در یادگیری هرگز دانشآموزان را به رقابت با یکدیگر وادار نکنید و از یکسان بار آوردن آنها بپرهیزید. هر دانشآموز دارای استعدادهای ویژه و خاص خود است که ممکن است از این لحاظ با سایر دانش آموزان فرق داشته باشد. در پرورش استعدادهای ویژه فرد فرد دانشآموزان بکوشید. شواهد موجود نشان میدهد که برخوردهای والدین و معلمان با کودکان در سالهای پائین کودکی بر رشد استعدادهای آنها تاثیر فراوان دارد. www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

 

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 93/3/18 ] [ 5:12 عصر ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]

 

خانواده و نوجوان

 

خانواده به عنوان یک کانون مهم از اهمیت ویژهی در دوران مختلف رشدی و به ویژه در دوران نوجوانی برخوردار است. نوع روابط موجود در خانواده ، شیوههای تربیتی والدین ، شرائط و امکانات مختلف اقتصادی ، فرهنگی و ... خانواده ، تمام ویژگیهای نوجوانی را تحتالشعاع قرار میدهد. بطوری که نوجوانهای مختلف ویژگیهای این دوران را بر اساس تفاوتهایی که از لحاظ خانوادگی با یکدیگر با شدتهای متفاوتی دارا هستند. شیوه سازگاری آنها ، با تغییرات حاصل از بلوغ در آنها متفاوت است و طول زمان نوجوانی و ورود به مرحله بزرگسالی در خانوادههای مختلف متفاوت است.

 

در خانوادههایی که شرائط مناسبی برای این دوران بحرانی مهیا میکنند، فرزندان با ایمنی بیشتری این دوران را میگذرانند. مشکلات نوجوانی کمتری را شاهد هستند و سریعتر از بقیه به پختگی و کمال فکری ، عاطفی و اجتماعی میرسند. در حالی که در خانوادههای نابسامان ، خانوادههای زیاد سختگیر و یا برعکس آسان گیر دشواریهای دوران بلوغ بیشتر بوده و اغلب رسیدن به یک هویت کامل فکری ، عاطفی و اجتماعی با تاخیر همراه است.

 

رابطه افقی والدین با نوجوان

 

یکی از تدابیری که در جهت بهبود ارتباط با نوجوانان به خانوادهها توصیه میشود، تغییر چارچوب روابط در این دوره است. خانوادهها با کودکان رابطهای برقرار میکنند که مشتمل بر امر و نهیهاست و در برگیرنده دستورات مشخصی از انضباط و رعایت موازین اخلاقی است. لازمه برقراری این نوع رابطه آن است که خانوادهها در موضع بالا و حاکمیت قرار گرفته و کودک در موقعیت کسی که دستورات مشخصی را دریافت میکند، واقع میشود و به عبارت دیگر رابطه خانه و کودک رابطهای است عمودی، یعنی مشتمل بر ارتباطات دستوری و تحکمی که از بالا به پایین اعمال میشود.(انواع روشهای تربیتی کودکان).

 

چارچوب فوق در دوران بلوغ به هم میریزد و رابطه موجود به رابطه مطلوب که رابطهای افقی است، باید تغییر یابد. والدین به عوض اینکه از موضع بالا به پائین برخورد کنند، خود را در سطحی مساوی نوجوان خویش قرار میدهند و رابطه به جای آن که دستوری و تحمیلی باشد، رابطهای است بر اساس همدلی ، تفاهم و درک وضعیت نوجوان که مطلوبترین نوع چارچوب ارتباطی محسوب میشود. به عبارتی نوجوان به جای اینکه والدین را در موضعی بالاتر از خود و دست نیافتنی احساس کند، آنها را در کنار خود مییابد.

راهبردهای عملی در ارتباط والدین با نوجوان

 

    ایجاد ارتباط مناسب :

 

    برای ایجاد رابطهای مناسب بین والدین و کودک ایجاد فضای خانوادگی سالم کاملا ضروریست. پدر و مادر در ابتدا خود باید سلامت عاطفی ، شخصیتی و رفتاری داشته و از ارتباط مناسب منطقی با یکدیگر برخوردار باشند، شیوههای تربیتی مناسبی انتخاب کرده و برخوردها و رفتارهای خود را بر اساس یک شیوه تربیتی مشترک طرح ریزی کنند. وجود اختلاف بین والدین ، تعارض در شیوه تربیتی و ... فضای نامناسبی برای ایجاد ارتباط مفید بین والدین و نوجوان فراهم میسازد. ایجاد ارتباط مفید در بستری از آرامش و آسایش خانوادگی ، توانایی اعضا خانواده در حل مسائل به شیوه منطقی و ... میسر خواهد بود.

 

 عدم ایجاد محدودیت و سخت گیری شدید و همچنین خودداری از سهل گیری آزادگذاری :

 

    در هر دو حالت ذکر شده ارتباط والدین و نوجوان از قاطعیت و استواری برخوردار نخواهد بود. در شیوه اول نوجوان به دنبال راه گریز از زیر سلطه والدین خواهد بود که در این صورت مجالی برای برقراری ارتباط وجود نخواهد داشت، چرا که فاصلهها به قدری به علت سخت گیری و محدودیت زیاد شده که دیگر مجالی برای پیوند نخواهد بود. در حالت دوم نیز والدین از اقتدار کافی برای نوجوان برخوردار نخواهند بود و در واقع احساس نیاز به برقراری ارتباط از طرف نوجوان احساس نخواهد شد. در حالی که چنین نیازی به صورت یک عامل درونی همچنان پا برجاست و خلاهای حاصل از آن دیر یا زود آشکار خواهد شد.

 

    عدم اعمال اجبار در پذیرش تفکرات والدین :

 

    زمانی که والدین سعی میکنند فرزندان نوجوان خود را با ملاکها و معیارهای شخصی خود که در اغلب موارد برگرفته از شرائط تربیتی شخص خودشان و خواستهها و تمایلات دوران نوجوانیشان است، موافق کنند، با حالت عناد و سرکشی نوجوان مواجه خواهند شد. همچنین مواردی تفاهم و همدلی بین والدین و نوجوان را مخدوش خواهد ساخت و نوجوان فاصله عمیقی را بین خواستههای خود و والدین احساس خواهد کرد.

 

    ناتوانی والدین در کنترل هیجانات خود :

 

    اعمال شیوههای تربیتی گاه مستلزم قاطعیت و تحکم است. در صورتی که این شیوهها در شرائطی مناسب اعمال شوند، نتایج مفیدی را به بار خواهند آورد. اما در صورتی که هدف از اعمال آنها تخلیه هیجانات خود والدین باشد، آثار مخربی در روابط نوجوان با والدین خواهند داشت. هدف از اعمال شیوههای احیانا تنبیهی نباید تخلیه هیجان پرخاشگری والدین باشد.

 

    توجه به ارزشها ، استعدادها و تواناییهای نوجوان :

 

    توجه به ویژگیهای مثبت و مفید نوجوان و ارزش و بها دادن به آنها بسیاری از نیازهای روحی نوجوان را ارضا میکند و در احساس تشخص و هویت کامل میآفریند. افراد و به ویژه نوجوانان بسیار تحت تاثیر توجه مثبت اطرافیان و به ویژه والدین خود قرار میگیرند.

 

    خودداری از نظارتهای بازپرس گونه :

 

    به جای چنین روشهایی که اغلب سبب سلب اعتماد نوجوان نسبت به والدین میشود، با نظارت از راه دور و به صورت غیر مستقیم میتوان جهت گیری رفتارهای نوجوان را در نظر داشت و در صورت بروز مشکل او را راهنمایی کرد. در غیر این صورت نظارتهای شدید و کنترلهای مستمر نتایج سودمندی نخواهد داشت.

 

    خودداری از انتقادهای ویرانگر و مخرب

 

    خودداری از غرور و خودخواهی والدین و تاکید زیاد بر مساله سن

 

    ایجاد فرصتهای مناسب برای درددل نوجوانان

 

    آشنائی با روابط دوستانه نوجوان به صورت برقراری ارتباطات خانوادگی

 

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 93/3/18 ] [ 5:11 عصر ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]

 

نوجوانی دوره کوتاهی است که میان کودکی و بزرگسالی واقع میشود. در این دوره پسران و دختران هرچه بیشتر به سوی مردم ، رویدادها و پدیدههای جهان بیرون گرایش پیدا میکنند. فعالیتها بیشتر در کانون گروه همتایان متمرکز میشوند. نوجوانی را باید دوره نوسانها ، خیزشها ، فعالیتها و رفتارهای هیجانانگیز به شمار آورد. بازی و فعالیتهای بدنی و ورزشی برای نوجوانان دارای اهمیت فراوانی هستند و نسبت به خویشتن آزمایی ، خود ارزیابی ، آرمان گرایی ، کنجکاوی ، ادراک واقعیتها و روابط علت و معلول علاقه زیاد نشان میدهند.

 

مقدمه

 

در مرحله اول نوجوانی رشد مغز و دستگاه عصبی به میزان رشد بزرگسالان نزدیک میشود. اما نوجوانان به سبب کمبود تجربههای لازم هنوز نمیدانند به حل مسایل بزرگسالان توفیق یابند و همانند آنان پاسخ دهند. پسران به علوم طبیعی و روابط انسانی علاقه بیشتری نشان میدهند،در ارزشهای گذشته خود تجدید نظر میکنند و به عدالت و رفتار منصفانه اهمیت میدهند. اگر از همتایان(Peers) یا بزرگسالان کار خلاف و عمل ناصواب ببینند در برابر آنها سخت ایستادگی میکنند. وجدان آنها به کمال رشد خود میرسد، در ضمن از کارهای نادرست احساس تقصیر و خطا میکنند و کسانی را که به اصول انسانی و اخلاقی رفتار نمیکنند به شدت مورد انتقاد قرار میدهند.

 

علائم رشد عقلی نوجوانان

 

دو تن از روانشناسان ویژگیهای روانی و عقلی این مرحله را بر پایه سه روند مشخص کردهاند:

 

 

    توجه بیشتر به فعالیتها.

    استعداد شگرف در درک روابط علت و معلول.

    علاقه به موفقیتهای سریع درسی و تحصیلی.

 

آیا شخصیت در این دوران شکل میگیرد؟

نوجوانان نسبت به رویدادهای جهان ، مسایل اقتصادی و پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی نیز علاقه نشان میدهند. به این جهت برای کسب اینگونه اطلاعات و اکتشافهای فکری و معنوی به رسانههای همگانی روی میآورند. در این زمان است که میتوانند از شیوههای علمی برای حل مسایل پیچیده بهرهگیری کنند. در ضمن مهارتهای دستی و عملی پیشین آنها کاملتر و ظریفتر میشوند.

 

نوجوانان همزمان با رشد و دگرگونیهای بدنی به تلطیف و تکمیل ذوق و مهارتهای عقل ، ادراک ، نگرش و رغبتهای خود نیز میپردازند. البته این رغبتها و انگیزهها بنا به تغییرهای بدنی ، احساسهای نیرومند ، واکنشهای عاطفی و توقعاتی که در رسیدن به دوره بزرگسالی از آنان انتظار میرود، دگرگون میشوند. www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

از نوجوانی به بزرگسالی

 

ژان پیاژه، روانشناس نامور سوئیسی، 12 تا 15 سالگی را مرحله عملیات صوری نامیده است. بنا به پژوهشهای وی نوجوان در این مرحله میتواند به منطق نمادی ، فکر مجرد و پیچیده بزرگسالان پی ببرد و از چگونگی تحلیل اصولی ، اکتشاف علمی و مفاهیم و مسایل ذهنی آگاهی یابد، وانگهی به درک پدیده تغییر و تبدیل ، ترکیب و نظم مجدد اشیاء که اکثر کودکان 10 ساله از ادراک آنها ناتوانند توفیق یابد. برای دوستی و یگانگی ارزش قایل است و میکوشد از انگیزه واقعی دیگران سر در بیاورد. همچنین برخلاف کودکان میفهمد که رویدادها را میتوان به راههای گوناگون تعبیر و تفسیر کرد.

 

اگر نوجوان بتواند وجود موضوعی را در ذهن خود تصور کند، در این صورت میتواند به استدلال منطقی بپردازد و نتیجهگیری کند. به عنوان مثال پیاژه قضیه زیر را برای کودکانی که دارای گروههای سنی مختلف بودند مطرح نمود.

 

«خیلی خوشبختم که پیاز نمیخورم، زیرا اگر به پیاز علاقه داشتم مجبور بودم همیشه پیاز بخورم و من از چیزهای نامطلوب بیزارم.»

 

 

کسی که درست فکر میکند به دو دلیل آن را صحیح نمیداند: یا میگوید پیاز بدمزه و ناگوار نیست، یا بیزاری از پیاز هم معقول نیست. البته شاید یک نوجوان 13 ، 14 ساله نتواند بدینگونه استدلال کند، اما تناقض را در عبارت بالا درک میکند، یعنی میفهمد که تناقضی میان علاقه به پیاز و نامطلوب بودن وجود دارد. پس استنتاج ما از این فرض آن است که پیاز مورد علاقه نمیتواند ناگوار باشد.

 

نحوه رشد هوش نوجوانان

 

درباره هوش باید توجه داشت که در این مرحله برخلاف دورههای کودکی از سرعت رشد هوش کاسته میشود و هوش اکثر نوجوانان در 14 و 15 سالگی به کمال رشد خود میرسد و از آن پس به حال ایستائی درمیآید. رشد هوش کودکان پیشرفته ممکن است تا 18 سالگی ادامه یابد. البته محیط برخوردار در پیشرفت هوش نوجوانان تا حدودی موثر است، به ویژه در نوجوانان با استعداد تاثیر بیشتری دارد. بنا به پژوهشهای روانشناسان هوش دختران در این مرحله کمی بیش از پسران است، ولی از 15 سالگی به بعد برابری هوشی برقرار میشود.

 

بطور کلی پسران در مسایل علمی ، فعالیتهای مکانیکی ، استدلال و روابط فضایی بر دختران برتری دارند. دختران نیز در مهارتهای کلامی ، سخن گویی و منشیگری از پسران پیشرفتهترند.

گروهی از روانشناسان معتقدند که تفاوتهای فردی میان خود دختران بیش از تفاوتمیان پسران و دختران است. www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 93/3/18 ] [ 5:6 عصر ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]

خودشکوفایی (Self-Actualization) یعنی گرایش بنیادی هر شخص برای تحقق بخشیدن (به عینیت در آوردن) هر چه بیشتر تواناییهای بالقوه (ذاتی) خود.

نگاه اجمالی

مفهوم خود شکوفایی در نظریههای انسان گرایی (HumanisticTheory) و بخصوص نظریه شخصیت مزلو (Maslow) یک مفهوم بنیادی است و در واقع نظریه مزلو از کنکاش در مورد افراد خودشکوفا حاصل شده است. مزلو معتقد است که برای درک ماهیت انسان باید نمونههایی از انسان که خلاقترین ، سالمترین و رشد یافتهترین افراد باشند را مورد مطالعه قرار دهیم و به همین منظور او گروه کوچکی از افراد برجسته مانند آبراهام لینکلن (Abraham Lincoln) ، آلبرت انیشتین (Albert Einstein) ، ویلیام جیمز (William James) و … را انتخاب نمود و به مطالعه زندگینامه آنها پرداخت. پس از این مطالعه او به تصویری چند بعدی از خودشکوفایی و افراد خودشکوفا مانند ویژگی های افراد خودشکوفا ، نقش فرانیازها در خودشکوفایی ، رفتارهایی که به خودشکوفایی منجر میشوند و علل ناتوانی در خودشکوفایی دست یافت.

ویژگیهای افراد خودشکوفا

مزلو پس از مطالعه روی نمونه کوچکش از افراد خودشکوفا دوازده ویژگی را برای خودشکوفا ذکر کرد که عبارتند از: ادراک بسیار کارآمد از واقعیت ، پذیرش خود ، دیگران و طبیعت بطور کلی ، سادگی و طبیعی بودن ، تمرکز بر روی مشکلات بجای تمرکز روی خود ، نیاز به استقلال و داشتن حریم خصوصی ، احساس درک تازه و مداوم ، تجربههای عرفانی ، علاقه اجتماعی ، روابط بین فردی ، خلاق بودن ، ساختار شخصیتی دمکراتیک و مقاومت در برابر فرهنگ پذیری.

 

این مجموعه حقیقتا مجموعهای شگفت انگیز از ویژگیهاست و این افراد را مقدس وار معرفی میکند، اما این افراد نیز همواره کامل نیستند و در واقع معایبی نیز دارند. مزلو دریافت که آنها نیز گاهی بیادب و حتی فوق العاده بیرحم ، سرد و تلخ نیز میشوند. آنها نیز لحظههایی از تردید ، ترس ، احساس گناه را دارا میباشند ولی این رویدادها در رفتار آنها بطور قطع استثنا است و کمتر رخ میدهند.

نقش فرا انگیزش در خودشکوفایی

مزلو همزمان با پیشرفت کار خود روی افراد خود شکوفا به این نتیجه رسید که این افراد با سایر مردم در آنچه آنها را به انگیزش وا می دارد تفاوت دارند. او در مورد انگیزش این افراد این نظر را مطرح کرد که آنها از سوی فرا انگیزشها (Matamotivations) یا انگیزش از نوع (B - Motivation) به تحرک و فعالیت وادار می شوند. پیشوند فرا به معنی فراتر است و این موضوع را مشخص میکند که فرا انگیزش چیزی فراتر از اندیشه سنتی ما در مورد انگیزش و انگیزهها است. افراد خودشکوفا چون نیارهای سطح پایینترشان برآورده شده است، بنابراین توسط انگیزههای سطح پایین نیز برانگیخته نمیشوند، و بجای آن برای رشد کردن و تحول یافتن برانگیخته میشوند. افراد خودشکوفا برای رسیدن به چیزهایی برانگیخته می شوند که بخودی خود هدف نیستند و نه وسیله برای رسیدن به هدفی دیگر.

 

مزلو در مورد فرا انگیزش معتقد است که همچنان که ناتوانی در ارضای نیاز سطح پایین زیان بار است (مانند زیانهای عدم ارضای گرسنگی ، تشنگی ، عشق و محبت و … ) ناکامی در برآورده ساختن فرا انگیزشها نیز منجر به فرا آسیب (Metapathology) میشود. ولی این فرا آسیب مانند ناکامی در نیازهای سطح پایین روشن و آشکار نیستند و یک بیماری یا مشکل مبهم است. در واقع فرد خودشکوفا میداند که اشکالی یا مشکلی وجود دارد، اما نمیداند. این مشکل از کجا سرچشمه میگیرد. جدول شماره یک فرا انگیزشها و فرا آسیبهای افراد خودشکوفا را نشان میدهد.

فرا انگیزشها فرا آسیبها

حقیقت بیاعتمادی ، بدگمانی ، عیب جویی

خوبی   نفرت ، انزجار ، بیزاری

زیبایی پستی ، بیقراری ، از دست دادن سلیقه ، سردی

عدالت خشم ، بدگمانی ، بیاعتمادی ، بیقانونی ، خودپسندی کامل

یگانگیفقدان احساس خود و فردیت ، درباره خود احساس گمنامی کردن

کمال    ناامیدی ، عدم تلاش برای چیزی

نظم     عدم امنیت ، ملاحظه کاری ، ضرورت دفاعی بودن سادگی پیچیدگی زیاد ، گیج بودن ، از دست دادن جهت یابی

تمامیت - جامعیت        افسردگی ، ناراحتی ، از دست دادن علاقه به جهان

کامل کردن      ناتمامی ، نا امیدی ، کوشش نکردن

پرمعنایی         بیمعنایی ، یاس ، بیاحساس نسبت به زندگی

جدول شماره یک

رفتارهایی که منجر به خودشکوفایی میشوند.

مزلو همچنین به رفتارهایی اشاره میکند که میتواند در رسیدن افراد به خودشکوفایی آنها را کمک کند. از نظر او پس از برآورده شدن نیازهای سطح پایین قدم گذاشتن در جاده طلائی خودشکوفایی با منفعل بودن و لم دادن بدست نمیآید، بلکه آن مستلزم نظم ، سخت کوشی و جسارت است. جدول شماره دو برخی رفتارها را که منجر به خودشکوفایی میشوند، نشان میدهد.

    تجربه کردن زندگی به شیوه کودکان یعنی مجذوب بودن با همه وجود.

    آزمودن شیوههای جدید در عوض چسبیدن به راهنمای راحت و امن یعنی جسارت داشتن.

    در ارزیابی تجربهها بیشتر به ندای احساس (درون) پاسخ دادن یعنی بطور کامل پیرو اکثریت و سنت نبودن.

    صداقت داشتن یعنی پرهیز از تظاهر به نقش بازی کردن.

    آمادگی برای تحمل بیاعتنایی دیگران در شرایطی که عقاید شخص با عقاید اکثریت هماهنگ نیست.

    مسئولیت پذیری یعنی شکسها را به گردن دیگران نیانداختن.

    سخت کوشی در اجرا تصمیمها.

    شناخت مکانیسمهای دفاعی خویش و شهامت کنار گذاشتن آنها.

جدول شماره 2

 ناتوانی در خودشکوفا شدن

با وجود آنکه تمایل به خودشکوفایی یک تمایل فطری (و نه آموختنی) است ولی کمتر از یک در صد افراد جامعه به این مرحله میرسند. این ناتوانی به این دلیل است که در بالاترین مرحله از نیازهای انسان قرار دارد و هر چه نیازی بالاتر باشد ضرورت آن کمتر است و بنابراین خودشکوفایی میتواند به آسانی بوسیله یک محیط خصمانه یا طرد کننده دچار وقفه شود (مانند بازداریهایی که یک فرهنگ یا جامعه ایجاد میکند و افراد را از اکتشاف رفتارها و اندیشههای نو بازداری میکند) از طرف دیگر خودشکوفایی مستلزم مقدار زیادی جسارت و جرات است و ممکن است افراد پس از برآورده شدن نیازهای سطح پایین بخواهند در همان سطح ایمن و آسان بمانند بجای آنکه خود را بطور عمدی با چالشهای جدیدی روبرو سازند.

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 93/3/18 ] [ 5:4 عصر ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]

ادامه مطلب

مقدمه

اعتقادات و باورهای قلبی انسان نقشی مهمی در سبک زندگی او دارد. بطوری که تحقیقات مختلف نشان میدهد افرادی که دارای اعتقادات و ایمان محکمی هستند، زندگی سالمتری دارند. به این ترتیب در تربیت فرزندان علاوه بر اینکه به ایجاد سایر رفتارهای مناسب و سالم در کودک توجه میشود، باید پرورش ایمان و اعتقادات او نیز در اولویت قرار بگیرد. اگرچه کودکان قبل از رفتن به مدرسه هنوز برای درک بسیاری از مسائل زندگی معنوی خود کوچک هستند، اما تواناییها و مهارتهایی دارند که میتواند به والدین در مسیر تربیت دینی آنها کمکی مفید و موثر باشد.

تصویر

این سالها بهترین دورانی است که میتوان روح خداپروری را در آنها پرورش داد و اگر روح او برای همیشه به ایمان سیراب گردد،در حقیقت او به چیزی مسلح شده است که سالها بعد در نبرد با سختیها و مسائل زندگی به کارش خواهد بود و پشتوانه و تکیه گاه محکم و استواری برای او خواهد آمد. انسانها در شرایط سختی و ناراحتی ، در تصمیمگیریهای بزرگ و... به خدای خود رو میکنند. در چنین شرایطی ایمان ، تحمل مسائل را آسانتر میسازد، امیدوار میکند و توان مقابله را به او میدهد.

 اول اعتقادات خود را بسازید

اعتقادات خود را مشخص کنید. آنها را درک کنید تا بتوانید زمینه را برای تقویت اعتقادات فرزند خود فراهم کنید. تا زمانی که خود ندانید چه اعتقاداتی دارید، چقدر به آنها پایبند هستید، چه قدر باید به آنها متکی باشید و آنها را تقویت کنید نخواهید توانست برای فرزندان خود الگوی مناسبی باشید. ایجاد اعتقادات و ایمان در کودکان به صورت آموزش خشک و خالی امکان ندارد. شما میخواهید چیزی را در کودک خود ایجاد کنید که حرارت و حضور آن را در روح و قلب خود احساس کند. بنابراین مثل یک درس ساده نمیتوانید فقط آنرا برای او توضیح دهید و او در مقابل طوطیوار چیزهایی را برای شما پس بدهد.

تصویرwww.amoozgaraval.parsiblog.com

 آیا به وجود خداوند اعتقاد دارید؟ آیا باور دارید که قدرتی الهی در خلقت جهان داشته است؟ وقتی انسان میمیرد چه اتفاقی برای او میافتد؟ امور زندگی ما چگونه تعیین میشود و عوامل مختلف چه تاثیراتی بر آن دارند؟ به سوالاتی از این قبیل پاسخ دهید. سپس شروع کنید به تاثیرگذاری روی اعتقادات کودک و شکل دادن آنها در زندگی روزمره خود اعتقادات خود به کودک نشان دهید.

 کودک با دیدن میآموزد تا شنیدن

کودک بیش از آنچه از شنیدن یاد میگیرد از مشاهده رفتارهای ما میآموزد. بنابراین میزان یادگیری کودک زمانیکه مشاهده میکند مادر در شرایط ناراحتی و سختی جملاتی مثل توکل بر خدا ، ای خدا به امید تو و... بکار میبرد بیش از زمانی خواهد بود که مادر تلاش میکند تکیه کردن بر خدا و توکل بر او به صورت شفاهی به کودک خود آموزش دهد. با اعتقادات و ایمان خود رفتار و زندگی خود رنگ بدهیم تا گامهایی اساسی را برای پرورش معنوی و دینی کودک خود فراهم کرده باشیم.

 

برای کودک از خدا بگوییم.

 کودکان خداوند را نمیشناسد. اما در واقع آنها در سنین پائین هیچکس را نمیشناسد. این ما هستیم که محیط پیرامونش و افراد مختلف را به او معرفی میکنیم. مثل پدر بزرگ ، مادر بزرگ ، عمه ، خاله و... به این ترتیب از همان سنین پائین نیز باید برای کودک از خدا بگوئیم. صحبتهایی که با او در مورد خداوند میکنید کمکم در او تاثیر میگذارد و زمینه لازم برای آموزشهای بعدی را فراهم میسازد.

 

خداوند را با تمام زیبائیها و قدرت و عظمتش به او معرفی کنیم. خدا که حامی او است.

 

کودکان در این سنین به قدرت و حمایت بیش از بزرگترها وابسته هستند. پدر و مادر برای آنها مراجع و منبع قدرت و امنیت هستند که میتوانند آنها را از خطرات محافظت کنند. به این دلیل است که کودکان در زمان احساس خطر و ناراحتی پدر یا مادر خود را صدا میزنند و به آنها پناه میبرند. به آنها نشان دهیم که خداوند نیز یک منبع عظیم قدرت و امنیت است که حامی آنهاست و اگر به او تکیه کنند میتوانند احساس امنیت و راحتی کنند.

 در مقابل سوالات کودک پاسخهای مناسب بدهید

.کودکان در مراحل رشدی خود و کم کم که با مسائل معنوی آشنا میشوند. سوالاتی را مطرح می کنند که بزرگترها اغلب در پاسخ دادن به آنها مشکل پیدا میکنند. از اینرو بهترین کار این است که با کودکان صادق و روراست باشیم. جوابهای غلط و بچهگانه و گول زننده به آنها ندهیم. این کار خطرناکی است و از آنجایی که که کودکان قدرت تخیل بالایی دارند ممکن است برایشان مشکلساز باشد.

 

وقتی کودک میپرسد که وقتی میمیرد به کجا میرود، صادقانه جواب دهید که هیچکس نمیداند اما خیلیها فکر میکنند که او به بهشت میرود تا با خدا نزدیکتر باشد... به احتمال قوی پرسش بعدی کودک این خواهد بود که شما در این باره چه فکر میکنید. اگر اعتقاد قوی و محکمی دارید، به او بگوئید و اگر تردید دارید تصدیق کنید که پرسشهایی در این جهان وجود دارد که انسانها همه عمر خود را برای یافتن پاسخ آنها صرف میکنند و این مورد هم یکی از آنهاست. www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

 

برای پرورش خداباوری کودک ، از وقایع عادی زندگی کمک بگیرید

 

لازم نیست همیشه برای پرورش خدا باوری در کودک کارهای و مراسم بسیار بزرگ انجام دهید تا به او حضور خداوند را نشان دهید. از اتفاقاتی که در زندگی پیش میآید کمک بگیرید. خداوند را در جریان اتفاقات زندگی به او نشان بدهید. استفاده از جملاتی نظیر خواست خدا اینطور بود ، هر چه خدا بخواهد و غیره در مسائلی که پیش میآید میتواند کمک کننده باشد. با او طوری خداحافظی کنید که معنی جمله شما را در حسن خداحافظی مثل خدا نگهدارت و یا به خدا میسپارمت را درک کند و احساس کند که شما او را تنها نمیگذارید، بلکه به یک منبع قدرت و حمایت قویتری میسپارید که پشتیبان اوست.

از طبیعت کمک بگیرید.

طبیعت را به او بشناسانید و به او کمک کنید قدرت خداوند را در آفرینش طبیعت زیاد احساس کند. دریایی را که تماشا میکنید، به قدرت خداوند در خلقت آن اشاره کنید. به جنگل، درختان ، کوهها و ... اشاره کنید و مطلب علمی را که توضیح میدهید قدرت خداوند را در خلقت آنها یادآور شوید. کودکان به این قبیل مسائل علاقمند هستند. و از این طریق میتوان روح خداباوری را در آنها تقویت کرد.

از ساده سازی داستانهای مناسب از ادیان متفاوت و کتب آسمانی استفاده کنید.

سنتهای عرفانی دنیا پر از داستانهای گوناگون است و از چگونگی پیدایش جهان گرفته تا علل کارهای بد بعضی انسانها و عواقب کارهای بد آنها قصهها و حکایات بسیاری آورده شده است، با بهره گیری از ادبیات غنی جهان و وقایع تاریخی و مذهبی ادیان به کودک خود نشان دهیم که انسانهای متفاوت ، دارای عقاید گوناگونی در مورد خداوند هستند. با اصلاح و ساده سازی داستانهای مناسبی از ادیان متفاوت و کتب آسمانی نقل کنیم و ذهن آنها را روشن کنیم.

سخن آخر

خداباوری را در همان سنین کودکی میتوان تقویت کرد. با چنین اقدامی آموزشهای بعدی نیز نتیجه مفیدتری خواهد داشت. والدین در این میان نقش مهمتری دارند. که ابتدا با روشن سازی اعتقادات خود باید تلاش کنند ایمان خود را در زندگی روزمره خود متجلی سازند و سپس به روشهای ساده به تقویت ایمان کودکان خود بپردازند.

www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

 

...

[ یکشنبه 93/3/18 ] [ 4:59 عصر ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]

 

مقدمه

 

کشف این مطلب اساسی که افراد بشر با یکدیگر فرق دارند قسمتی از میراث روان شناسی جدید است. اگر چه فیلسوفان گذشته درباره اینکه آیا تفاوتهای فردی در رفتار و استعداد فطری است یا اکتسابی ، بحث نمودهاند ولی بر همه مسلم بود که بین افراد بشر تفاوت وجود دارد. با وجود این عقاید فیلسوفان و پیشرفتهایی که در این زمینه به عمل آمده بود توجه واقعی به اختلاف فردی در اوایل قرن نوزدهم ظاهر شد. فیلسوفان و علما تا به امروز همواره در جستجوی مجموعهای از قوانین کلی بودهاند که بوسیله آن بتوان رفتار بشر را توجیه نمود.

 

آنها به اختلافات موجود در افراد کمتر علاقه و توجه نشان دادهاند. متاسفانه قوانین کلی هم قادر به توجیه واضح و کامل رفتار انسان نیست و پیشرفت واقعی هنگامی میسر میشود که این قوانین کلی را با در نظر گرفتن خصوصیات افراد کامل کنیم. برای شناخت واقعی انسان باید رابطه بین متغیرهای شخصیت با خصوصیات منحصر به فرد جسمانی و اجتماعی که در تاریخچه زندگی هر فرد موجود است را مورد تحقیق قرار دارد. به عبارت دیگر برای دست یابی به تفاوتهای فردی روش جامعی در دست است.

سیر تحولی

 

بشر همیشه از اختلافات موجود بین افراد آگاه بوده است. در بعضی از نوشتههای قدما این آگاهی به خوبی دیده میشود. برای مثال افلاطون معتقد بود که تفویض حرفه به افراد باید بر حسب قابلیت و شایستگی آنها صورت گیرد. او در کتاب جمهوریت پیشنهاد میکند که از داوطلبان استخدام در ارتش آزمایش استعداد سربازی به عمل آید و آنها را بر اساس این آزمایش انتخاب کنند. ارسطو درباره اختلافات موجود در جوامع مختلف مطالبی نوشته و به تفاوتهای نژادی ، جنسی و اجتماعی اهمیت داده است.

 

در قرون وسطی شناسایی اختلافات فردی جای خود را به قوانین کلی فلسفی درباره رفتار بشر داد. در قرن هجدهم افرادی مانند روسوهربارت توجه مجدد به این مطلب را برانگیختند. ولی با این وجود حتی در قرن نوزدهم نیز توجه واقعی به این امر آن طور که باید مبذول نمیشد. تفاوتهای فردی برای اولین بار بر اثر یک تصادف جالب توسط علوم نجومی اندازه گیری شد. در سال 1796 ستاره شناسی به نام ماسلکین همکار خود را این دلیل که مشاهدات او روی حرکات ستارگان یک ثانیه اختلاف داشت اخراج کرد.

 

در سال 1816 بیس که او نیز ستاره شناس بود به این نتیجه رسید که معمولا در مشاهدات افراد اختلافاتی وجود دارد. او برای اثبات این عقیده شواهد زیادی جمع آوری کرد. این کشف علم نجوم در تحقیقاتی که بعدها در زمینه روان شناسی تجربی راجع به سرعت عکسالعمل افراد تاثیر بسزایی داشت. کاتل که در اولین لابراتور روان شناسی شاگرد ونت بود اولین تحقیق علمی درباره سرعت عکسالعمل را انجام داده است. کارهای کاتل منجر به تحقیق و اندازه گیری اختلافات فردی در زمینههای دیگری از جمله هوش شد. www.amoozgaraval.parsiblog.com

 

تفاوتهای فردی در شخصیت

 

افراد از لحاظ ویژگیهای شخصیتی متفاوت از یکدیگر هستند و تفاوتهایی دارند. بررسی تفاوتهای افراد در زمینه ویژگیهای شخصیتی توسط روان شناسان شخصیت انجام گرفته است. افراد از لحاظ ویژگیهایی چون درونگرایی یا برونگرایی ، انعطاف پذیری و ... با یکدیگر تفاوت دارند.

تفاوت فردی در هوش

 

افراد مختلف در سطوح مختلف هوشی متفاوت از یکدیگر هستند. بررسی تفاوت افراد از لحاظ هوشی منجر به تهیه ابزارهای مناسب برای سنجش هوش گردید. افراد را از لحاظ درجه هوشی میتوان از عقب مانده شدید تا هوش بسیار بالا و نبوغ طبقه بندی کرد. همچنین افراد میتوانند از لحاظ جنبههای مختلف هوش متفاوت باشند. برخی دارای هوش عملی بالایی هستند و برخی از لحاظ هوش کلامی بالاتر هستند.

تفاوهای فردی از لحاظ انگیزش

 

افراد از لحاظ درجه انگیزش نیز متفاوت از یکدیگر هستند. برخی افراد از لحاظ سطح انگیختگی بالاتر هستند یعنی میزان انگیختگی آنها بالاتر از دیگران است و برخی افراد برعکس. همچنین از لحاظ انواع انگیزش نیز افراد میتوانند تفاوتهایی با یکدیگر داشته باشند. برخی افراد از انگیزش پیشرفت بالایی برخوردارند. برخی از انگیزش پیوند جویی بالا و برخی از لحاظ انگیزش قدرت.

www.amoozgaraval.parsiblog.com


[ یکشنبه 93/3/18 ] [ 4:47 عصر ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]

 

دیدکلی

 

    آیا فریادهای زن و شوهری ، شما را از خانه بیرون کشانده است؟

    آیا تا بحال گذرتان به دادگاه خانواده افتاده است؟

    آیا میدانید چرا عدهای از فرزندان از خانههایشان فرار میکنند؟

 

بروز اختلاف و عدم تفاهم در خانواده امری شایع است و هیچ خانوادهای از این امر مستثنی نیست، اما گاهی این اتفاقات به تعارضهای شدید منجر میشود. کافی است نگاهی به صفحات روزنامه یا گذری به دادگاه خانواده بزنید. امروزه خانوادهها درگیر انواع مختلفی از تعارضات و اختلافات شدید هستند که این اختلافات باعث عدم کارکرد خوب و سالم خانواده به عنوان اولین و قدیمیترین نهاد اجتماعی (Family Institution) میشود. نهادی که وظیفه اصلی آن ایجاد روحیه و شخصیت سالم است خود به عاملی برای اختلالات عاطفی ، رفتاری و شخصیتی تبدیل شده است.

انواع تعارضات خانوادگی:

تعارضات زناشویی

وجود اختلافات عقیده و رفتار بین زن و مرد امری طبیعی است. ولی خانوادههایی وجود دارند که در آن زن و مرد زندگی مشترکشان تبدیل به یک میدان جنگ کردهاند. رفتارها و روابطشان به شدت متزلزل و بدون سازندگی است چنین خانوادهای یک خانواده توخالی و شبه خانواده به شمار میرود. بسیار اتفاق میافتد که اطرافیان و همسایگان و بویژه بزرگان فامیل برای برقراری صلح و آشتی با آنها صحبت میکنند و ممکن است چنین صلحی برای مدتی برقرار شود؛ ولی طول این آرامش به احتمال زیاد کوتاه خواهد بود.

تعارضات والدین با فرزندان

نوع دیگر اختلافات شدید در خانوادهها عدم سازگاری فرزندان و والدین با همدیگر است. متاسفانه والدین خود را از نیازهای روز تطبیق نمیدهند. فرزندان نیز فرزند زمانه خود هستند و نه چهل سال پیش. این وضع با بزرگتر شدن و کثرت فرزندان بارزتر میشود. اگر این اختلافات در خانواده مورد توجه قرار نگرفته و برای برطرف کردن آنها اقدامی صورت نگیرد، بصورت بحران جلوه گر شده آسیبهای جبران ناپذیری را بر پیکر خانواده وارد خواهد کرد.

علت شناسی اختلافات خانوادگی

علت شناسی تعارضات زنانشویی

تحقیقات مختلف در حوزههای روانشناسی ، علوم اجتماعی ، جامعه شناسی و جرم شناسی عوامل زیادی را برای تعارضات خانوادگی ذکر کردهاند ولی تفوت آنها را بصورت زیر ذکر کرد:

 

   علت مذهبی شامل تفاوتهای مذهبی (غالبا تضاد مذهبی) ، رفتار و عقاید خلاف اعتقادات مذهبی و ... .

    علت فرهنگی شامل تفاوتهای در نوع نگاه به زندگی مشترک ، تفاوتهای قومی یا شهری - روستایی.

    علت زیستی شامل نازایی و عقیمی ، وضعیت چهره و مشکلات مربوط به سلامت و بیماری.

    علت عاطفی شامل عواطف خشک و سرد و عدم درک یکدیگر ، مشکلات در روابط جنسی ، تند خویی و پرخاشگری و ... .

    علت اجتماعی شامل داشتن دوستان منحرف و اعتیاد ، دخالت اطرافیان و عدم استقلال از خانواده پدری و ... .

    علت سیاسی شامل اختلافات قبیلهای - قومی ، گرایشهای سیاسی متفاوت ، محدود کردن آزادیهای طبیعی و ... .

    علت اقتصادی شامل بیکاری، ولخرجی، فقر و تجمل گرایی و ... .

 

علت شناسی تعارضات والدین با فرزندان

مطالعات متعدد جامعه شناختی و روانشناختی در جهت علت شناسی "رفتارهای نوجوانان و جوانان بزهکار ، فراری از خانه یا دچار سو مصرف مواد و ..." نشان می دهد که علت اصلی اینگونه رفتارها در "نوع رفتار والدین با یکدیگر و اصول تربیتیشان در قبال فرزندان" نهفته است.

 

"خشونت ، عدم تعادل رفتاری - تربیتی ، کمبود محبت و طرد فرزندان ، تبعیض در بین فرزندان ، اعتیاد ، فقر ، عدم آگاهی والدین به نقش تربیتی خویش و نادیده گرفتن نیازهای متناسب با روز کودک و نوجوان" از علتهای اصلی تعارضات والدین با فرزندان است.

تاثیر تعارضات خانوادگی

تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط زناشویی

تعارضهای زناشویی تاثیر عمیق منفی بر روابط آنها و پیرو آن بربافت و روابط خانوادگی میگذارد. آنها ممکن است روابطشان آنقدر سرد شود که ماهها با همدیگر حرف نزنند، روابط جنسی نداشته باشند، تک نفره غذا بخورند، حضور همدیگر را در یک مکان تحمل نکنند و در آخر ممکن است کارشان به درخواست طلاق بکشد.

طلاق

طلاق مسایل شخصی ، اجتماعی و اقتصادی فراوانی را پیش میآورد. اشخاصی که زندگی مشترکشان متلاشی میشود، نسبت به مردم عادی آمادگی بیشتری دارند که از نظر جسمی ، روانی ، خواب و تغذیه" اختلال پیدا کنند یا به سو مصرف الکل و مواد روی آورند. در کنار آثار مخرب طلاق بر زن و مرد "فرزندان" نیز از پیامدهای طلاق والدینشان متاثر میشوند.

بطور کلی طلاق گیرندگان در ایجاد ارتباط با فرزندان خود دشواری پیدا میکنند، بخصوص آنها از کسی که از نظرشان مقصر اصلی طلاق باشد، متنفر میشوند. با این وجود سوال اصلی این است که از بین روابط طولانی پرتنش زن و شوهر و طلاق کدام یک بر فرزندان اثر مخرب تری دارد؟ تحقیقات با در نظر گرفتن کل جامعه به سو طلاق رای میدهد.

تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط والدین با فرزندان

اختلافات والدین با فرزندانشان (بویژه مواردی که همراه با توهین ، تحقیر ، ضرب و شتم باشد) به احساس عدم امنیت روحی و جسمی ، تنفر (همراه با احساس گناه) ، خشم از والدین و رفتارهای نابهنجار اجتماعی (از قبیل سو مصرف مواد ، فرار از خانه ، اقدام به خود کشی یا خود زنی) منجر میشود. بعضی مواقع موضع فرزندان موضع یاس و احساس پوچی بوده در خود خلا بزرگی احساس میکنند. این خلا همان نبود محبت و عواطف والدین است و این زمینه ساز قبول عواطف دروغین همراه با نیتهای شوم دیگران میشود.


[ شنبه 93/3/17 ] [ 5:54 صبح ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]
[ شنبه 93/3/17 ] [ 5:43 صبح ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]
[ شنبه 93/3/17 ] [ 5:41 صبح ] [ majidkarimi-دبستان شهیدداریوش بینش فردیس کرج ]
<   <<   6   7      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب